خوانش غزل های حافظ "در سکوت"

 

1- دو یار زیرک و از باده ی کهن، دومنی

فراغتیّ و کتابیّ و گوشه ی چمنی

 

2- من این مقام به دنیا و آخرت ندهم

اگر چه در پی ام افتند هر دم انجمنی

 

3- هر آن که کُنج قناعت به گنج دنیا داد

فروخت یوسف مصری به کمترین ثمنی

 

4- بیا که رونق این کارخانه کم نشود

به زهد همچو تویی یا به فسق همچو منی

 

5- ز تندباد حوادث نمی‌توان دیدن

در این چمن که گلی بوده است یا سمنی

 

6- ببین در آینه ی جام نقش بندی غیب

که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی

 

7- از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت

عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی!

 

8- به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند

چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی

 

9- مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ

کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی؟


 

0- گفته اند که حافظ این غزل را در پی متواری شدن شاه زین العابدین از شیراز به سال ۷۹۰ هجری

و آمدن تیمور لنگ و نزول بلاها در شیراز سروده. محتوای غزل بیشتر شکایت از بلاها و تلخی های روزگاراست.

 

1- به نظر میرسد که حافظ این غزل را در یک جمع دو نفره سروده باشد.

یکی به دلیل همین وصف "دو یار زیرک" در ابتدا.

دیگر "همچو تویی یا همچو منی" در بیت چهارم.

و خطاب های دوم شخص در بعضی از بیت ها.

نمیشود به قطعیت گفت منظور از "باده کهن" شراب معمولی است یا نماد عشق الهی.

حداقل اینکه مثل بیت ششم ، قرینه و نشانه ای نیست که دلیل این طور تفسیری باشد

جز اینکه در جمع دو یار زیرک و فراغت و گوشه چمن ، کتاب!! هم هست.

و این یادآور بیت دیگری است از او که در آن شراب و کتاب یکی شده اند:

صراحی میکشم پنهان و مردم دفتر انگارند

عجب کاز آتش این زرق در دفتر نمیگیرد

(یعنی که من وقتی پای دفتر حکمت و در بوستان کتاب هایم هستم ، انگار که دارم باده مستی بخش مینوشم

و مردم فکر میکنند من پای درس و دفترم ، عجب است که آتش این ریاکاری اوراق دفترم را نمیسوزاند!)

 

 

2- مقام=هم به معنای مکان ، جای اقامت / هم به معنای مرتبه معنوی : مثلاً مقام صبر یا مقام رضا

انجمن = گروه ، عده

3- تناسب بین "کنج" و "گنج"

اشاره به داستان پر رمز و نمادِ یوسف (ع) در قرآن ، جایی که برادران یوسف، او را -که مظهر زیبایی بود - به یک پول سیاه فروختند!

6- آیینه جام :

جام در غزل های عارفانه حافظ سمبل قلب و روح انسان است. هرچند این غزل به نظر عارفانه نیست. اما غزل های ساده و اجتماعی و اخلاقی حافظ هم تماماً خالی از محتوای حکمت و معرفت نیست.

 

جام محل پذیرش باده است و باده هم نماد فیض معنوی و عشق.

تعبیر "آیینه جام" از آن جهت است که در طریق عارفان، دل صیقل یافته ی انسان آیینه تمام نمای حقایق میشود.

 

فیلسوفان یونانی و در ادامه حکمای اسلامی ، بر این باور بوده اند که هرچه در طبیعت میبینیم ، صورت ها و نقش هایی است برای حقایقی که در مراتب بالاتر وجود (غیب) موجود است.

و بر این مدعا شاهد قرآنی هم هست که:

وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ - الحجر 21

و هیچ چیز نیست مگر آنکه گنجینه ها و خزائنش نزد ماست و ما جز به اندازه معلومی ، آن را فرو نمیفرستیم

چنین عجب زمنی: کسی زمانه ای به این عجیبی! را به یاد ندارد

8- اشاره با داستان نمادین خاتم سلیمان است که در شعر حافظ زیاد به آن اشاره شده و شرح بسیار زیبایش به قلم دکتر الهی قمشه ای در لینک زیر هست:

 

نگین عزیز در این بیت  "شیراز" است.

 

9- مزاج دهر تبه شد = بلا و بیماری همه عالم را گرفت. کسی که مزاجش تباه میشد ، طعم مزه ها را آنطور که هستند نمیفهمید ( ز تندباد حوادث نمی توان دیدن...)

و علاج او کار حکیم و طبیب بود.

در عین حال:

حکیم و برهمن به معنای اندیشه ورانی هم هست که معمولا در کنار شاهان بودند و در شرایط جنگ و بحران مشورت های کارساز میدانند. مثل بزرگمهر در ایران و برهمن در هند.

 

خوانش غزل های حافظ "در سکوت"

نوشته شده توسط مهران در ساعت  | لینک  |